روز جمعه 93.8.9 : خونه مادربزرگ..........
روز شنبه 93.8.10 :صب رفتیم پیش اون خانومه نشد.....با مادربزرگ و مامی رفتیم بیرون..........عصر رفتیم پیش اون خانومه......حالا یه سری اتفاقا افتاد که ذهنمو درگیر کرد.........در کل سال دیگه اینموقع............شب خونه مادربزرگ......
روز یکشنبه 93.8.11 : آچی رفت تبریز.......کفش سفید........شب تاسوعا.......اولین شبی که رفتم بیت النور........طبقه سوم جلو در نشستیم ..منو مامان....جمعیت زیادی اومده بودن.........کل چهارطبقه پر شده بود.........
روز دوشنبه 93.8.12 :روز تاسوعا......قرار بود از جلو در خونه مادربزرگ اینا دسته رد بشه....بارون شدیدی میومد و همه خیس شدن........شیرکاکائو و کیک دادن.........تا شب خونه مادربزرگ بودیم.....بعد با مامان رفتیم بیت النور........همون جایی که شب قبل نشستیم قسمتمون شد و نشستیم......خوب بود.......
روز سه شنبه 93.8.13 :روز عاشورا.......رفتم خونه مادربزرگ.....تا ظهر اونجا بودم....بعداز اذان و نماز رفتیم هیئت.....تا 4 اونجا بودیم........خدا ببخشه ولی خیلی خندیدم.....همشم تقصیر فک و فامیل بود......اصلا من میخواستم برم تعزیه.....پدربزرگ در نقش امام حسین بود...اما نشد دیگه........
روز چهارشنبه 93.8.14: شام غریبان بود ولی قسمت نشد هیئت بریم......آبگوشت......
روز پنجشنبه 93.8.15 :شب رفتم هیئت.......ساعت 8:30 تا 11........خوب بود..دعای توسل،دعای کمیل، زیارت عاشورا، مداحی و سینه زنی.....از 11:30 تا 1 خونه مادربزرگ بودیم و بعد خونه.......
روز جمعه 93.8.16: شیدا و عاطی امتحان آی سی دی إل داشتن......رفتم پیش اونا دم حوزه.......ساعت تقریبا 2 بود که باهاشون خداحافظی کردم و سوار اتوبوس شدن و رفتن...البته یکم تو اون دو تا خیابون چرخ زدیم منو شیدا فلفل خریدیم........رفتم خونه مادربزرگ همه اونجا بودن........ناهار خوردم و کلی صحبت مفید با دایی جان.........
عصر رفتیم بهشت زهرا سر خاک پدربزرگ..........ما و عمه و دایی و میلاد و مامان ِ مامان........رسیدیم سر خاک یه سنگ کوچولو برداشتم یه چن بار زدم رو سنگ قبر بعد گفتم سلام چطوری بابابزرگ جوون؟.....پاشو نوه بزرگت اومده......خلاصه یکم شوخی کردم باهاش..... بعد دعا اینا خوندیم............ای بابا بیچاره منم ندید.......خدا رحمتش کنه..........
شب خونه خودمون......راستی خواهر برگشت شهرشون......
روز شنبه 93.8.17 ...:کاره خاصی انجام نشد......تماس تلفنی با..........و سردرگم شدن همه........
نظرات شما عزیزان:
|